چرا بعضی از رئیسها کارمندای حرفهایتری دارن؟ آیا همه این کارمندا از اول ماهر بودن یا رئیسها به اونها آموزش دادن یا از کوچینگ استفاده کردن؟ اصلا روند تعلیمشون چطور بوده؟ سوال بهتر اینه که: چطوری تاثیرگذاری کارمندهامون رو بیشتر کنیم و بازدهی اونها رو بالا ببریم؟ برای جواب این سوال باید تفاوت آموزش و کوچینگ رو بدونید.
تفاوت آموزش و کوچینگ
خیلیا فکر میکنن که کوچینگ و آموزش یکیه؛ ولی اینطور نیست. درسته که این دوتا مسئله شبیه به همن؛ ولی کوچینگ و آموزش تفاوت زیادی باهم دارن که الان میخوایم راجع بهشون حرف بزنیم.
تفاوت آموزش و کوچینگ در هدفگذاری
یکی از بزرگترین تفاوتهای کوچینگ و آموزش اینه که هر کدوم هدف خاصی دارن. هدف از آموزش اینه که چیزای جدید یاد بگیریم و مهارتهای جدید بدست بیاریم و هدف از کوچینگ اینه که چیزایی که یاد گرفتیم رو بهتر کنیم و اونها رو ارتقا بدیم.
برای کوچینگ باید از قبل آموزش دیده باشید، این روش فقط کمک میکنه که بتونیم از اون چیزایی که یاد گرفتیم و مهارتهایی که داریم درست استفاده کنیم و بهترشون کنیم.
تفاوت آموزش و کوچینگ در نحوه یادگیری
یکی دیگه از تفاوتهای آموزش و کوچینگ اینه که چه کسی مسئولیت یادگیری رو داره. مسئولیت آموزش با استاد یا کسی هستش که دانش بالایی داره؛ ولی توی کوچینگ این مسئولیت رو هر دو طرف بر عهده دارن.
مربی یک کوچ (coach) به کارمند نشون میده چطوری بیشترین بهره برداری رو از مهارتش داشته باشه و کارمند هم با توجه به استعداد و سطح مهارتش میتونه چیزای تازهای یاد بگیره.
تفاوت کوچینگ و آموزش در فضای آموزشی
فضای آموزش و کوچینگ یکی از مهمترین تفاوت کوچینگ با آموزش هست. کوچینگ بیشتر توی فضای واقعی و وقتی که دارید کاری رو انجام میدید و در اون به مشکل بر میخورید استفاده میشه؛ ولی آموزش بیشتر تئوریه و چیزایی رو میگه که ممکنه بعداً باهاشون مواجه بشید.
گفتن نکات کار سادهایه، اما وقتی بحث عمل و انجام اونها وسط باشه همه چیز فرق میکنه. کوچینگ به کارمند این فرصت رو میده که خودش بتونه مشکلاتش رو در حین انجام کار و در فضای واقعی حل کنه.
تفاوت آموزش و کوچینگ از نظر زمانی
آموزش توی زمان مشخصی اتفاق میافته؛ ولی کوچینگ زمان مشخصی نداره و میتونه هر وقتی باشه. مثلاً شما فقط روز اول به کارمند جدیدتون آموزش میدید که چه کاری باید انجام بده؛ ولی کوچینگ چنین چیزی نداره.
وجه تمایز اصلی آموزش با کوچینگ
در هر دو روش هدف، یادگیری مهارت توسط کارمند هستش؛ ولی تفاوتهایی بین این دو وجود داره. سطح دانش کارمند، یک عامل مهم در آموزش و کوچینگ به شمار میره. آموزش، اولین مرحله از یادگیری دانش توسط کارمنده.
قبل از آموزش تقریباً کارمند هیچ دانشی نداره؛ ولی توی کوچینگ باید کارمند کمی اطلاعات داشته باشه تا مربی بتونه اون را گسترش بده.
شباهتهای کوچینگ و آموزش
تا اینجا متوجه تفاوت کوچینگ با آموزش شدیم؛ اما همونطور که در بالا هم اشاره کردیم، این دوتا روش شباهتهایی هم دارن.
- یک شباهت کوچینگ و آموزش اینه که هر دو قصد دارن به نحوی دانش و مهارتی را به دیگران ارائه بدن.
- گذشته از این، کوچینگ و آموزش هر دو به سطح مشخصی از دانش و مهارت درباره موضوع موردنظر نیاز دارن تا بتونن اون رو به فرد دیگهای یاد بدن.
- همچنین هر دوی اینها به دنبال این هستند که به مردم کمک کنن به طریقی خودشون و مهارتهاشون رو ارتقا بدن.
رویکرد ایدهآل برای یک رهبر در مدیریت تیم
نقش مدیر اینه که با بهترین راه ممکن کارمندا رو هدایت کنه و روشون تأثیر مثبت بذاره. این یعنی ممکنه بعضی از روشها و تکنیکها رو برای رسیدن به هدفهاشون استفاده کنه. اما مدیرها بیشتر از کوچینگ استفاده میکنن، چون کم پیش میاد که یه کارمند بدون دانش رو استخدام کنن.
مدیرها با این روش کارمندا رو ترغیب میکنن که به مشکلات محل کار فکر کنن و حلشون کنن. این کار به رشد شخصی و حرفهایشون کمک میکنه.
مدیرها میتونن از کارمندا بخوان که بیشتر در کارشون مشارکت کنن و بهشون انرژی و انگیزه بدن. این کار، کارایی و عملکرد کارمندا رو بهبود میده. کوچینگ ممکنه همه چیزی که مدیر لازم داره رو ارائه نده؛ ولی با ساختار مناسب و دادن انگیزه به کارمندا میتونه راهحلهای خوب، سریع و بهتری پیش روشون بذاره.
با این حساب به نظر شما لازمه یه مدیر چیزی رو آموزش بده به کارمندش یا فقط باید چندتا نکته به کارمنش بگه و خودش کنار وایسه تا شخص راهی برای حل مسئله ش پیدا کنه؟!