امروز میخوایم در مورد یکی دیگه از اثرات سوگیری شناختی با هم صحبت کنیم. یه اثر روانشناسی، که احتمالا خیلی تو زندگی روزانهتون باهاش روبرو شدین. اسم این اثر روانشناختی، اثر دانینگ کروگر Dunning Kruger effect هست. بذارید یه مثال ساده براتون بزنم.
فرض کنید یه دوستی دارید، که تازه گواهینامه گرفته. همین که گواهینامه رو گرفته، فرداش میاد پیشتون و میگه میخواد ماشین باباش رو برداره تا دوتایی بزنید به دل جاده! تصور دوستتون از خودش چیه؟ با خودش میگه: خوب بعد این همه جلسه آموزشی آیین نامه و شهری، دیگه من الان ته رانندههای عالمم! گواهینامهام که دارم. پس هیچ مشکلی نیست. اما واقعیت اینه که درسته که دوست شما گواهینامه داره و آموزش دیده. اما راننده که نبوده، یعنی تجربه سفر اونم تو جاده رو نداشته. پس بهتره که اول یه خورده بیشتر رانندگی تو شهر رو تجربه کنه و چند تا سفر هم کنار دست راننده بشینه، تا زیروبم کار رو بشناسه و چند تا تجربه مفید داشته باشه.
بذارید سادهتر براتون بگم، دوستتون چون گواهینامه گرفته، فکر میکنه دیگه همه چی رو در مورد رانندگی میدونه و تسلطاش بیسته. پس با اعتماد به نفس ازتون میخواد که به سفر برید. اما راستش اینه که اعتماد به نفس دوستتون یه خورده کاذبه و مهارتها و همینطور تجربه رانندگی تو جاده رو نداره. خوب این یعنی چی دقیقا؟! یعنی اینکه دوست شما دچار یه نوع سوگیری شناختی شده و داره اثر دانینگ-کروگر رو تجربه میکنه.
پدیده دانینگ کروگر چیه؟
سوگیری اثر دانینگ-کروگر یه پدیده روانشناختیه که توی اون فرد با کمترین تسلط تو یه موضوع، خودش رو شایستهترین آدم میبینه. پس کسایی که کمترین دانش و اطلاعات رو تو یه زمینه خاص دارن، توانایی تشخیص اشتباه و خطای خودشون رو ندارن. برای همین وقت ارزیابی خودشون خیلی اعتماد به نفس دارن، و خوب اشتباه میکنن. اونها نمیتونن در مورد عملکرد بقیه هم، عادلانه قضاوت کنن. همچین آدمی درک درستی از تواناییهاش نداره، پس منبع قبل اعتمادی برای ارزیابی مهارتهای خودش نیست.
نمودار اثر دانینگ کروگر
نمودار دانینگ کروگر که بهش منحنی دانینگ کروگر هم میگن، تصویریه که بالای صفحه دیدین. فکر کنید شما تازگی تصمیم گرفتید، زبان ترکی یاد بگیرید. خوب طبیعییه که اول کار اطلاعات زیادی تو این حوزه ندارین. اما وقتی یه مدت کمی گذشت و یه سری مطالب سطحی یاد گرفتید، فکر میکنید که کاملا مباحث رو بلدید و مثلا اگه یه آزمون بدین، خیلی راحت از پسش برمیاید. اما واقعیت اینه که توهم زدید و فقط اعتماد به نفس کاذبی دارید. اینجا میشه قلهی حماقت توی تصویر بالا.
اگر همین طور به یادگیری ادامه بدید، به مرور میفهمید که در اصل چیزی بلد نیستید و باید حالا حالاها به یادگیری ادامه بدید. همون طور که روی نمودار دانینگ کروگر هم میبینید، بعد از رسیدن به قله حماقت به تدریج از میزان اعتماد به نفستون کم میشه تا به درهی ناامیدی برسید. و اگه سیر یادگیریتون رو ادامه بدید و تسلیم این حس استرس درونیتون نشید، کمکم آگاهی و دانشتون زیاد میشه. بعدش هم با پشتکار و برنامه ریزی، به یه آدم حرفهای تبدیل میشید.
مثال اثر دانینگ کروگر
خوب حالا چطوری بفهمیم که همچین آدمی هستیم و در اصل دچار سوگیری روانشناختی دانینگ کروگر هستیم؟ جواب اینه که روی این سوگیری روانشناختی کلی تا به حال مطالعه شده و برای تایید این فرضیه، تست دانینگ کروگر هم انجام شده. بذارید با هم یک نمونه از مطالعات تو این زمینه رو بررسی کنیم:
یه مطالعه تو سال 2008 برای بررسی اثر دانینگ-کروگر روی دانشجوها انجام شد. تو این مطالعه از دانشجوها خواسته شد عملکرد خودشون رو توی یه مسابقه مذاکره مهارتهای دانشجویی، ارزیابی کنن. خوب به نظرتون نتیجه چی شد؟ دانشجوهایی که جزء 25% آخر بودن، میزان مهارتهای خودشون رو اشتباه تخمین میزدن! اونا یه حس برتری خاصی به بقیه دانشجوها هم داشتن. یه جورایی آدمهایی که تست دانینگ کروگر اونها مثبته، مصداق این بیت “آن کس که نداند و نداند که نداند” هستن!
جالبه بدونید این طیف از دانشجوها حدس میزدن که تقریبا تو 60% از مسابقهها برنده میشن، اما تو واقعیت 22% از مسابقهها رو با موفقیت پشت سر میذاشتن. در واقع این آدمها دچار یه اعتماد به نفس کاذب هستن و مسئله اصلی در موردشون اینه که: از جهل خودشون هم اطلاع ندارن.
خوب اگه این تست رو بیایم تو حوزه بازاریابی و فروش انجام بدیم، به نظرتون نتیجه چیه؟ قطعا تو این حوزه هم یه سری آدما هستن که دچار پدیده دانینگ کروگر هستن. مثلا کسایی که تو حوزه سئو مهارت ندارن، اما فکر میکنن که مهارتهاشون از سطح متوسط بالاتره و در نتیجه نتایج و دادهها رو در هر حالتی، خوب ارزیابی میکنن!
چه کسایی دچار اثر دانینگ کروگر میشن؟
متاسفانه همه ما یه موقعهایی تحت اثر دانینگ-کروگر قرار میگیریم. دلیلش چیه؟ خوب ما هزاری هم که باتجربه و خبره باشیم، بازم یه سری کارها و مهارتها هستن، که توی اونها لنگ میزنیم. ممکنه که تو خیلی از زمینهها کارمون حرف نداشته باشه و پرفکت باشیم، یه عالمه هم باهوش و ماهر باشیم؛ اما یادتون باشه که هیچ کس تو همه چیز متخصص نیست.
چند تا راهکار برای مواجهه با سوگیری اثر دانینگ کراگر
مثلا فرض کنید تو محیط کار یه همکار جدید اومده، که از قضا دچار سوگیری دانینگ کراگر هست. به نظرتون چطوری باید باهاش برخورد کنید، که مشکل کارش رو بفهمه و خودش رو اصلاح کنه؟ یه چند راهکار تو این زمینه بهتون پیشنهاد میدم:
بداخلاقی ممنوع!
با این همکارتون مهربون باشید، چون ممکنه یه جو بدی ایجاد بشه. پس اولین کارتون ایجاد یه محیط گرم و صمیمی برای این همکار تازه وارد هست.
نمایش عملکرد عالی
تو وهله اول باید نتایج کار کارمند رو ببینید و تشویقاش هم بکنید. بعد خیلی گذرا به نقصهای کار اشاره کنید. اما از خود فرد بخواید که دوباره کارش رو ارزیابی کنه و ببینه که کجای مسیر رو اشتباه رفته. یا اینکه کار کارمندهای دیگه رو برجسته کنید، تا این همکار جدید هم ناخودآگاه، اونها رو الگوی خودش قرار بده.
دادن منابع اطلاعاتی کارآمد
اگر همکارتون توانایی خودش رو تو یه مهارتی بیشتر از میزان واقعی ارزیابی میکنه، برای اینه که دانش کافی برای ارزیابی درست عملکردش رو نداره، پس بهترین راهکار اینه که که منابع و دانش لازم رو برای ارزیابی دقیق عملکرد، در اختیارش قرار بدید تا ضعفهاش رو شناسایی کنه.
بهتره تو مرحله اول همکاراتون رو از وجود یه سوگیری شناختی به نام اثر دانینگ-کروگر آگاه کنید. براشون جلسات آموزشی برگزار کنید. سعی کنید یه مهارت رو در حد تخصصی بهشون یاد بدید، تا دچار این نوع سوگیری نشن. چون هر چی همکاراتون تو یادگیری یه مهارت خاص عمیقتر بشن، احتمال اینکه فکر کنن تو اون مهارت متخصصاند، کمتر میشه. در نتیجه به یه متخصص واقعی تبدیل میشن!
عکس اثر دانینگ-کروگر: سندرم ایمپاستر
اگه دنبال این هستید که سوگیری برعکس دانینگ-کروگر رو بشناسید، بهش میگن سندرم ایمپاستر (impostor syndrome). آدمی که دچار این سندرم باشه، خودش و موفقیتهاش رو بدجوری دست کم میگیره و فکر میکنه که لیافت موفقیت رو نداره. نمیخوام قضیه رو فمنیستی کنم، ولی جالبه که بدونید بیشتر خانمها هستن که به این سندرم دچار میشن (منبع).