تفکر سیستمی چیست؟ (تعریف تفکر سیستمی به زبان ساده)

تفکر سیستمی یه راه حل فوق العاده موثر برای مشکلات شخصی و کاری شماست. احتمالا میگید چه ربطی به زندگی شخصی داره، خب باید این مقاله رو تا انتها بخونید.

تفکر سیستمی چیست؟ (تعریف تفکر سیستمی به زبان ساده)

تفکر سیستمی یه راه حل فوق العاده موثر برای مشکلات شخصی و کاری شماست. احتمالا میگید چه ربطی به زندگی شخصی داره، خب باید این مقاله رو تا انتها بخونید.
تفکر سیستمی

خیلی‌ها این تجربه رو داشتن: جایی کار می‌کردن که هر بخش شرکت ساز خودش رو می‌زده. از این شرکت‌ها که یکی می‌گه بودجه باید بره برای بازاریابی، یکی می‌گه فروش مهم‌تره، یکی هم روی برندینگ تأکید می‌کنه. توی چنین ماجراهایی دقیقاً اهمیت تفکر سیستمی خودش رو نشون می‌ده. رویکردی که کمک می‌کنه کل ماجرا رو یک‌جا ببینیم و بفهمیم اجزای مختلف چطور روی هم اثر می‌ذارن.

 

تعریف تفکر سیستمی به زبان ساده…

تفکر سیستمی یعنی جهان و سیستم‌هاش رو یه‌جا و یکپارچه ببینیم، نه تکه‌تکه. یعنی درک کنیم که نتیجه‌ی نهایی، حاصل کنار هم قرار گرفتن همه‌ی اجزاست، نه کارکرد جداگانه‌شون. توی سازمان هم همین‌طوره: وقتی بخش‌ها با هم هماهنگ نباشن، خروجی مطلوب از بین می‌ره.

 

اجزای اصلی تفکر سیستمی

برای اینکه یک سیستم رو درست تحلیل کنیم، 6 تا جزء مهم داریم:

  1. ارتباطات متقابل: هیچ چیز جدا از چیزهای دیگه کار نمی‌کنه؛ پروژه‌ها و آدم‌ها روی هم اثر می‌ذارن.
  2. پیدایش: وقتی بخش‌های کوچیک با هم تعامل می‌کنن، نتایج جدید و بزرگی ایجاد می‌شه؛ چیزهایی که از تک‌تک اجزا به‌تنهایی به‌وجود نمی‌اومدن.
  3. تلفیق: ترکیب چند چیز با هم، که نتیجه‌ش درک بهتر یا ساخت یه سیستم تازه‌ست.
  4. حلقه بازخورد: نمودار یا جدولی که نشون می‌ده یک بخش، چطور روی بخش‌های دیگه تأثیر می‌ذاره.
  5. علیت: همون رابطه علت و معلول. اینکه بفهمیم چه اتفاقی باعث چه چیزی شده.
  6. نقشه‌برداری سیستمی: نموداری که کمک می‌کنه بفهمیم کجا باید تغییر بدیم تا به نتیجه‌ی دلخواهمون برسیم.

 

تفکر سیستمی چی می‌خواد بگه؟!

  • اجزای سیستم از هم جدا نیستن و روی هم اثر می‌ذارن.
  • همه چیز در سیستم، با هدف مشخصی کنار هم قرار گرفته.
  • هر سیستم خودش جزئی از یه سیستم بزرگ‌تره.
  • و در نهایت اینکه، همه سیستم‌ها بازخورد دارن و از اتفاقات آینده اثر می‌گیرن.

 

چه وقت‌هایی لازمه از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟

  • وقتی مشکل خیلی بزرگه.
  • وقتی یک آسیب چندین و چند بار تکرار شده.
  • وقتی راه‌حل‌های قبلی جواب نداده.

 

این موقع‌ها، تفکر سیستمی می‌تونه خیلی درها رو باز کنه؛ فرقی نمیکنه مشکل توی سیستم‌سازی فروش باشه یا مدیریت تیم پشتیبانی یا حتی حل مسئله توی زندگی شخصی.

 

تفکر سیستمی رو از کجا شروع کنیم؟

اول از همه، باید سرزنش‌کردن‌ رو کنار بذاریم و به‌جاش روی چیزهایی تمرکز کنیم که شاید از دید بقیه پنهون موندن. این خیلی مهمه که از اعضای تیم سؤال بپرسیم و دیدگاه‌های مختلفی جمع کنیم. معمولاً وقتی همه نظر بدن، مشکل و راه‌حل خودش رو نشون می‌ده.

 

ابزارهای تفکر سیستمی

نمودار علت و معلول (Causal Loop) از ابزارهای اصلیه. با این نمودارها می‌شه عناصر مهم رو کنار هم قرار داد و یک حلقه‌ی واقعی از روابط ساخت. لازم هم نیست همه چیز رو وارد نمودار کنیم؛ فقط چیزهای مرتبط. اگر عناصر غیرضروری رو وارد کنیم، همه چیز به شکل عجیب و بیهوده‌ای پیچیده می‌شه.

 

ابزار مهم بعدی، کهن‌الگوها هستن. این‌ها داستان‌های تکرارشونده‌ای هستن که کمک می‌کنن الگوهای رفتاری سیستم‌ها رو بهتر بشناسیم. برای استفاده ازشون، باید ساده و کلی نگه‌شون داشت تا همه بتونن ازشون برداشت خودشون رو داشته باشن.

 

جمع‌بندی

اینجا دیدیم که تفکر سیستمی به ما کمک می‌کنه به مسائل، به شکل دایره‌ای نگاه کنیم نه خطی. یعنی به‌جای اینکه فقط یک جزء کوچک رو ببینیم، اثرات همه چیز رو روی هم بررسی کنیم. وقتی بفهمیم هر جزء چطور روی بخش‌های دیگه اثر می‌ذاره، راه‌حل‌هایی رو پیدا می‌کنیم که هم منطقی‌ترن و هم نتایج پایدار‌تری می‌دن.